ره گوی. ره گو. مطرب و خواننده و خنیاگر و نغمه سرای. (از انجمن آرا) (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) : حریف آمده مهمان و مطرب و ره گوی برون ماه صیام و درون ماه صیام. سوزنی (از جهانگیری)
رَه گُوی. ره گو. مطرب و خواننده و خنیاگر و نغمه سرای. (از انجمن آرا) (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) : حریف آمده مهمان و مطرب و ره گوی برون ماه صیام و درون ماه صیام. سوزنی (از جهانگیری)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 9هزارگزی شمال باختری قلعه کلات مرکز دهستان. دارای 250 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفۀدشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 9هزارگزی شمال باختری قلعه کلات مرکز دهستان. دارای 250 تن سکنه می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفۀدشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان بابالی، بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد است که در دو هزارگزی شمال باختری چقلوندی و یکهزار گزی باختر راه فرعی چقلوندی به بروجرد واقع است. جلگه ای سردسیر و مالاریائی است و 420 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه بابالی و محصول آن غلات و لبنیات و صیفی است و شغل اهالی آن جا زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان چادربافی است و راه مالرو دارد. ساکنان آن از طایفۀ پیرداده بیرالوند بوده و در خانه سکونت دارند و برای تعلیف احشام به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان بابالی، بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد است که در دو هزارگزی شمال باختری چقلوندی و یکهزار گزی باختر راه فرعی چقلوندی به بروجرد واقع است. جلگه ای سردسیر و مالاریائی است و 420 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه بابالی و محصول آن غلات و لبنیات و صیفی است و شغل اهالی آن جا زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان چادربافی است و راه مالرو دارد. ساکنان آن از طایفۀ پیرداده بیرالوند بوده و در خانه سکونت دارند و برای تعلیف احشام به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
په سستاس (سوماتوفیلاکس). نام مردی مقدونی از یاران اسکندر و کسی که در جنگ مالیان اسکندر را نجات داد. وی آنجا نخست کسی بود که اسکندر را با سپر پوشید. پس از مرگ اسکندر در تقسیم ثانوی ولایات، پارس بالاخص نصیب این مرد گردید. (ایران باستان ج 2 ص 1357، 1825، 1827، 1875، 1884، 1885، 1893 و ج 3 ص 1993، 2008 تا 2010، 2013، 2014، 2016، 2020 و 2030)
په سستاس (سوماتوفیلاکس). نام مردی مقدونی از یاران اسکندر و کسی که در جنگ مالیان اسکندر را نجات داد. وی آنجا نخست کسی بود که اسکندر را با سپر پوشید. پس از مرگ اسکندر در تقسیم ثانوی ولایات، پارس بالاخص نصیب این مرد گردید. (ایران باستان ج 2 ص 1357، 1825، 1827، 1875، 1884، 1885، 1893 و ج 3 ص 1993، 2008 تا 2010، 2013، 2014، 2016، 2020 و 2030)
هرگز، مبادا، حاشا، معاذالله، پرگس، (بهمت چون فلک عالی بصورت همچو مه رخشا فلک چون او بود ک پر گست، مه چون او (قطران) یا پر گست باد، دور باد، (سخنها که گفتی تو پر گست باد، دل و جان از آن بد کنش پست باد خ) (فردوسی)
هرگز، مبادا، حاشا، معاذالله، پرگس، (بهمت چون فلک عالی بصورت همچو مه رخشا فلک چون او بود ک پر گست، مه چون او (قطران) یا پر گست باد، دور باد، (سخنها که گفتی تو پر گست باد، دل و جان از آن بد کنش پست باد خ) (فردوسی)